عکس نوشته عاشقانه

http://up.lifesms.ir/up/lifesms/mordad-92/6/1.jpg

نوشته شده در یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:52 توسط سید مهدی حسینی| |

http://up.lifesms.ir/up/lifesms/mordad-92/6/10.jpg

نوشته شده در یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:52 توسط سید مهدی حسینی| |

نوشته شده در یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:49 توسط سید مهدی حسینی| |

مدتـــــهاســـــت،

دلـــــم شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد

تو بیـــــا ...

 مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ... 

 

 

برای خودت زندگی کن...

کسی که تو را دوست داشته باشد با تو می ماند...

برای داشتنت می جنگد...

اما اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه ای میرود...!!!

نوشته شده در شنبه 25 آبان 1392برچسب:,ساعت 23:13 توسط سید مهدی حسینی| |

به من می گفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر، میمیرم...

 

 

باورم نمی شد... فقط یک امتحان ساده به او گفتم بمیر...

 

سال هاست درتنهایی پژمرده ام...

 

 

کاش امتحانش نمی کردم...

 

 

کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد.

 

کاش میشد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد.

 

کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد. 

 

کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد... 

 

 

نوشته شده در شنبه 25 آبان 1392برچسب:,ساعت 23:11 توسط سید مهدی حسینی| |

 بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...

اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

باور نمیکنم اینک بی توام

کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،

تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

در حسرت چشمهایت هستم ،

چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،

هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...

 

http://beauty-of-life.ir/wp-content/uploads/2010/12/love_is-19.jpg

 

میدانستم عاشق بارانی ،

آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،

تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد این اشکهای من است

که بر روی تو میبارد آسمان با دیدن چشمهای من می نالد

عشق همین است و راه آن نفسگیر باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،

دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش،

چون چاره اش تویی عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی با تو بودن یعنی همین ،

یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین عزیزم خیلی دوستت دارم ،

تنها همین احساس است که در دل دارم این کلام جاودانه را از من بپذیر ،

در روزی که قلبم درونش غوغاست ،

این احساس صادقانه را از من بپذیر ،

در روزی که حال من حال خودم نیست

نوشته شده در شنبه 25 آبان 1392برچسب:,ساعت 23:10 توسط سید مهدی حسینی| |

یادمه وقتی کنارم نبودی بهت می گفتم ای کاش کنارم بودی

بهم میگفتی من کنارتم ولی تو منو نمیبینی

بهم میگفتی دستام توی دستت هست

بهم میگفتی دستات چرا اینقدر سرده؟

میگفتی باگرمای دستم سردی دست تو از بین میره

اون موقع خوب با این حرفات یادم میرفت که ازم دوری

فکر میکردم واقعا کنارمی

ولی

الان که تو نیستی و من روی زمین تنها

واقعا احساس میکنم که ازم دوری

واقعا احساس میکنم که تنهام

چون دیگه نیستی که با حرفات ارومم کنی

 


 

براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد

 

می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از

 

شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس

 

I lOvE yOu

نوشته شده در شنبه 25 آبان 1392برچسب:,ساعت 23:8 توسط سید مهدی حسینی| |

واقعا نمی دانم که با چه بیانی زیبایی عشق تو را بسرایم.



تمام غم های من با لبخندی که بر لبهای شیرینت نقش می بندد از بین می رود.



تمام شیرینی زندگی ام با کوچکترین غمی که بر چهره تو می نشیند محو می شود.



عشق من لحظه ای نیست که در یاد تو و غرق در خیالت نباشم.

 


 

دستانم تشنه دستان تو،شانه هایت تکیه گاه خستگیهایم

به پاکی چشمانت قسم تا ابد با تو میمانم

بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم

چون میدانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت

عزیزم دوسـ ـت دارم...

نوشته شده در شنبه 25 آبان 1392برچسب:,ساعت 23:7 توسط سید مهدی حسینی| |

زمـآن هیـج دردی را دوآ نکــرد..

این مَن بودَم

که به مــرور زمـآن عـآدت کردم..

و بـآ این هـَمه،

چه اجبـآر سخـتی اســت،خــَنده...

و بـآور کنیــد که مـَن خوشحـالــَم!

 

 

منتظری چه اتفاقی بیفتد؟

اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست؟

منتظری چه اتفاقی بیفتد ؟

اینکه از چشمهای شب زده ام بجای باران برف ببارد ؟

منتظری چه اتفاقی بیفتد ؟

اینکه ستاره ها در آسمان برای نیاز نیمه شبم راه باز کنند ؟

اینکه تمام پروانه ها و پرستوهای سرگردان بعد دعاهایم آمین بگویند ؟

نه عزیز دلمهیچ اتفاق مهمی نمی افتد!

جز پژمردن چشمهای سرخ و سیاه من

جز به خاک افتادن ساقه های احساس بچه گانه ام

منتظری بمیرم تا برگردی ؟ 

اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست ؟

.........

نوشته شده در شنبه 25 آبان 1392برچسب:,ساعت 23:6 توسط سید مهدی حسینی| |

این روزها

دلم اصرار دارد فریاد بزند!


اما من جلوی دهانش را میگیرم


وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد

 

 

این روزها


من خدای سکوت شده ام


خفقان گرفته ام !

تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود

نوشته شده در شنبه 25 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:39 توسط سید مهدی حسینی| |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 58 صفحه بعد

Design By : Mihantheme